خلاصه داستان : آرمین دانشجوی تیزهوش و درونگرای رشته امنیت شبکه است که بیشتر وقت خود را در سایت کتابخوانی تازه تاسیس اش صرف می کند. پدر او به بیماری ام اس مبتلاست و در آستانه جدایی از مادرش قرار دارد. در این میان سایت کتابخوانی آرمین باعث آشنایی او با ژاله و ورودش به ماجراهایی عجیب و تازه می شود...
خلاصه داستان : لیلا و رضا در یک مراسم شلهزرد پزان همدیگر را میبینند و چندی بعد با هم ازدواج میکنند. آن دو، بعد از مدتی زندگی متوجه میشوند که لیلا نمیتواند فرزندی به دنیا بیاورد. لیلا به اصرار مادر رضا به ازدواج دوم رضایت میدهد و...
خلاصه داستان : در دورانی که سایه «اهریمن» بر سرزمینها سیطره یافته، «جمشید کی» با سپاهی متشکل از متحدانش و با تکیه بر فرّ خود در مقابل سپاهیان اهریمن صف آرایی میکند، به خواست «یزدان» جمشید بر اهریمنیان پیروز می شود. جمشید بر تخت تکیه زده و مغرور از پیروزی، خود را دارای فراست ایزدی میداند. وی متحدان را برای اشغال سرزمینهای دیگر و شکار اهریمن فرا میخواند اما یزدان از وی روی برگردانده و فرّ و فراست جمشید را از وی میستاند.
خلاصه داستان : این فیلم داستان زنی به نام آذر است که اقدام به کارهای غیرقانونی و خلاف برای دیگران و کسب درآمد از این راه میکند. کارگردان آن گفته که نخستین هدف من ارائهٔ تصویری از زنی غیرمعمولی بود و قرار شد انقلاب تکنفرهای از سوی او علیه قانون، آدمها و ضوابط جامعهٔ پیرامونش را به تصویر بکشم و به این صورت، فیلمنامه سمتوسو گرفت.
خلاصه داستان : عطیه نویسنده و مجری یک برنامه خانوادگی رادیو است. او هر روز به سؤالات شنوندگان این برنامه پاسخ میدهد و به آنها توصیه میکند با همسرشان چگونه باشند تا زندگی زناشویی بهتری داشته باشند. او بیمار است و دکترها به او گفته اند تنها چهار ماه دیگر زنده است و دو ماه هم از این چهار ماه گذشته و راضی به عمل جراحی هم نمی شود. به پیشنهاد همسرش، آنها برای زیارت به شهر مشهد میروند . اما او افسرده و درگیر مناسبات خود و همسرش است تا اینکه در حرم به دختری برمیخورد که مادرش را گم کرده. عطیه دخترک را به قسمت گم شدگان میسپرد اما دوباره پس میگیرد. آرامش می کند. برایش غذا میخرد. کفش و لباس نو تهیه میکند و در نهایت به وقت بیماری کودک، خطر متهم شدن به دزدی را به جان میخرد و به فوریت های پزشکی حرم مراجعه مینماید. عطیه ای که شاید به خاطر نزدیکی به مرگ قدری ارتباطش با خدا کم رنگ شده و هر بار که میخواهد به زیارت برود، با ذهنی آشفته توانایی این کار را در خود نمی بیند، پس از کمک به دخترک مشتاقانه به زیارت میشتابد.
خلاصه داستان : در دورانی که سایه «اهریمن» بر سرزمینها سیطره یافته، «جمشید کی» با سپاهی متشکل از متحدانش و با تکیه بر فرّ خود در مقابل سپاهیان اهریمن صف آرایی میکند، به خواست «یزدان» جمشید بر اهریمنیان پیروز می شود. جمشید بر تخت تکیه زده و مغرور از پیروزی، خود را دارای فراست ایزدی میداند. وی متحدان را برای اشغال سرزمینهای دیگر و شکار اهریمن فرا میخواند اما یزدان از وی روی برگردانده و فرّ و فراست جمشید را از وی میستاند. جمشید تنها، گرفتار طمع و جنونی سیری ناپذیر میشود. وی دخترش «شهرزاد» را تنها میگذارد و به شورای وزراء وصیت میکند تا در زمان غیابش «مرداس» متحد و والی سرزمینهای جنوبی بر تختش تکیه زند. جمشید فردای همان روز با سپاهی از غیورترین سربازانش برای شکار اهریمن عازم سرزمینهای شمالی میشود و دیگر هیچگاه باز نمیگردد. مرداس مردهاست و به دستور شورا تنها فرزند و جانشینش «ضحاک» به نیابت از پدر بر تخت جمشید تکیه میزند، اما صد افسوس که وجود ضحاک، آبستن پارهای از تاریکیست. تاریکی وجود ضحاک بر شهر چیره می شود و جمکرد در تاریکی و ترس غوطه ور میشود. اما دگر بار چرخش ایام به گردش درمی آید و با رفتن جمشید کودکی در دل مردمان سرزمین «جمکرد» و در آغوش کشاورز زادهای متولد میشود که نامش را «آفریدون» میگذارند…
خلاصه داستان : ماهان کوشان (علی مصفا) پس از ساخت یک فیلم مستند درباره خشونت، زندگیاش تهدید شده و همسرش سایه، عاشقانه به کمک او میآید اما حوادثی پیچیده همه چیز را دگرگون میکند تا ماهان به خشونت فیلم خود گرفتار شود.
خلاصه داستان : سیمین (لیلا حاتمی) میخواهد بههمراه همسرش نادر (پیمان معادی) و دخترش ترمه (سارینا فرهادی) از ایران برود و همهٔ مقدمات این کار را فراهم کرده. اما نادر نمیخواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج میبَرَد تنها رها کند. این اختلافات باعث میشود سیمین از دادگاه درخواست طلاق کند، اما دادگاه درخواستش را در مورد حضانت فرزندش رد میکند و مجبور میشود به خانهٔ پدرش برگردد. ترمه تصمیم میگیرد پیش پدرش نادر بماند به امید اینکه مادرش سیمین پیش آنها برگردد. نادر نمیتواند از عهدهٔ مراقبت از پدرش بربیاید؛ پس برای این کار یک مستخدم به نام راضیه (ساره بیات) استخدام میکند. این زن جوان که باردار است این کار را بدون اطلاع همسرش حجت (شهاب حسینی) قبول کردهاست. یک روز نادر به خانه برمیگردد و پدرش را در حالی که دستش با روسری به تخت بسته شده و از روی تخت به زمین افتاده و تنها رهاشده میبیند. وقتی راضیه به خانه برمیگردد دعوای شدیدی درمیگیرد که عواقب تراژیک آن نهتنها زندگی نادر را زیر و رو میکند، بلکه تصویر دخترش از او را دستخوش تغییر میسازد. راضیه بهدلیل مرگ جنینش به بیمارستان منتقل میشود. او و همسرش دلیل مرگ جنین را هل داده شدن توسط نادر میدانند و از نادر شکایت میکنند و…
خلاصه داستان : این فیلم داستان دختر تنها و خستهای است که زندگی اش را در وبلاگ اش مینویسد و توسط برادر دوستش از او خواستگاری میشود و صحبتهای اولیه ازدواج را انجام میدهند . او که نماز نمیخوانده بنا به شرایط زندگی شروع به خواندن نماز کرده الان شهامت اینکه به خواستگارش نماز خواندن خود را بگوید خجالت میکشد . که در آخر ...
خلاصه داستان : امین که آهنگساز و نوازندهی پیانو است ، پس از ازدواج با رویا بازیگر تئاتر ، با مشکلات زیادی روبهرو میشود که زندگی آنان را تحت الشعاع قرار میدهد تا جایی که کارش را رها میکند ، همسرش را از دست میدهد و دچار وضعیت نامتعادلی میشود ...